این روزها نام اصغر بشارتی یکی از جوانان با استعداد جزیره قشم در جشنواره‌های بین المللی خوش می‌درخشد، اما هنوز در ایران خودمان کمتر به گوش می‌رسد. به بهانه روز سینما با این جوان خوش آتیه که هم عکاس چیره دستی است و هم در ساخت فیلم دستی برآتش دارد، به گفت‌گو نشستیم تا از مسیر زندگی پر و پیچ و خمش بشنویم و آوازه استعداد و هنرش را به رشته تحریر درآوریم.

بشارتی عکاس خودآموخته در خرداد ماه سال ۱۳۵۶ در جزیره قشم متولد شد و امروز که ۴۵ از عمرش می‌گذرد یکی از موفق‌ترین عکاسان و تصویربرداران کشور است و ده‌ها مقام بین المللی را کسب کرده وکتاب‌های متعددی را نیز به چاپ رسانده است.

وی روزگار جوانی را با شغل‌های سختی همچون کار بر روی عرشه کشتی و نگهبانی گذراند تا زمانی که استعداد نهفته در چشمان تیزبینش برای ثبت قاب‌های طلایی کشف شد. در ادامه گفت‌وگوی کوتاه با او را می‌خوانید.

آقای بشارتی! از چه زمان و چگونه مسیر حرفه‌ای خود را شروع کردید و هم اکنون در چه زمینه‌هایی فعالیت دارید؟

من در ابتدا برای گذران زندگی شغل‌های متفاوتی داشتم از نگهبانی گرفته تا کار بر عرشه کشتی اما فعالیت حرفه‌ای را با کار خبر و ورود به رسانه در سال ۸۵، آغاز کردم و سپس در سال ۸۶ تصمیم گرفتم در کنار خبر عکس هم بگیرم و گزارش هایم با عکس باشد ، به همین دلیل برای خرید دوربین وام گرفتم و یک سال به عنوان عکاس در خبرگزاری‌های کشور مشغول به کار بودم. از سال ۸۷ به عنوان رییس کانون فیلم و عکس معرفی شدم و در همان سال ۳ فیلم کوتاه تولید کردم.

از نخستین تولیدات خود بگویید، چه بودند و چه حسی به آنها داشتید؟

نخستین فیلم خود را در سال ۸۹ باعنوان “آب”ساختم در مورد مردی که در حالت تشنگی شدید در بیابان هنگام آب خوردن چند قطره آب را به زمین می‌ریزد و همین چند قطره باعث سبز شدن زمین می‌شود. با این فیلم توانستم در جشنواره استانی موفق به کسب مقام اول برای استفاده خلاقانه از دوربین شوم.
سپس فیلم حلزون اسپیراتا را ساختم که به جشنواره فیلم کوتاه تهران راه پیدا کرد و سومین فیلم نیز با عنوان “فصل میگی” هم مقام بهترین تصویربرداری را از آن من کرد. بعد به دلیل نداشتن تجهیزات تا سال۹۴ هیچ فیلم دیگری نساختم و تنها به عکاسی مشغول بودم اما در تمام این سال‌ها علاقه به ساخت فیلم را فراموش نکردم و در تلاش برای ساختن فرصتی بودم تا بتوانم دوباره فیلم تهیه کنم.

در سال ۹۳ موفق به خرید دوربین حرفه‌ای شدم و فیلم جل (تور) را تولید کردم که ۳ مقام بهترین تصویربرداری در جشنواره‌های داخلی کسب کرد و با همین فیلم موفق به کسب مقام چهارم در جشنواره کشور رسانه های چین شدم، در واقع جل برای من آغاز راه کسب مقام در جشنواره‌های بین‌المللی بود. سپس از سال ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۰ موفق به تولید ۹ فیلم شدم و امسال نیز تاکنون ۳ فیلم کوتاه ساخته‌ام.

از ایده‌ها و فیلمنامه ها بگویید، چگونه تولید می‌شوند؟

ایده های فیلمنامه را بیشتر از طبیعت بکر و زیبای قشم می‌گیرم، البته دوستانی دارم که در تهیه فیلمنامه به من کمک کنند اما ایده‌ها غالبآ به خود من الهام می شوند. قشم جای باشکوهی و بی نظیری است، برای من که بیشترین وقت خود را در طبیعت قشم می‌گذرانم به تصویر کشیدن این زیبایی بی حد و حصر لذت‌بخش است، دلم می‌خواهد مخاطبان در سراسر دنیا قشم را ببینند و بشناسند. من شب‌های زیادی را چه در گرما و شرجی تابستان چه در خنکای بهاری زمستان در سواحل زیبای جزیره سپری می‌کنم و منتظر می مانم تا لحظه موعد برای گرفتن یک فریم عکس یا یک تصویر زیبا فرا برسد، سپس هر صبح خود را به محل کارم می‌رسانم تا از انجام کارهای اداری هم بازنمانم.

از عرشه کشتی تا سینما، راهی سخت اما تماشایی!/بدون دوربین نمی توانم زندگی کنم

نیروی محرکه شما برای این کوشش شبانه‌روزی چیست؟

من گام به گام متوجه علاقه و استعدام نسبت به عکاسی و تصویربرداری شدم و هم اکنون به مرحله‌ای رسیده ام که احساس می‌کنم بدون دوربین نمی‌توانم زندگی کنم، خوب به خاطر دارم روزی یکی از همکارانم که در تولید یکی از فیلم‌ها با من همکاری کرده بود، “گفت: اگر من نباشم تو نمی‌توانی کار کنی!” همین جمله و باوری که به توانایی ها خود داشتم موجب شد فیلم کوتاه پلاستیک را به کارگردانی، تهیه کنندگی و تصویربرداری خودم بسازم که دو مقام دوم و سوم جهان و یک مقام دوم ایران را برای من به ارمغان آورد.

مهمترین دغدغه شما در حوزه عکاسی و تصویربرداری چیست؟

من همیشه گفته‌ام شاید اگر تهرانی بودم بیشتر دیده می‌شدم اما زندگی در یکی از استان‌ها محروم کشور موجب شده برای دیده شدن چندین برابر فردی که در مرکز کشور سکونت دارد تلاش کنم و مسیر برای من طولانی‌تر شود، خیلی از همکاران من در استان نیز مغفول مانده‌اند و امیدوارم شرایط به گونه‌ای مهیا شود تا همه جوانان با استعداد هرمزگان و قشم به جایگاه واقعی خود در عرصه هنر کشور دست پیدا کنند.

از خانواده خود بگویید، رابطه آنها با کار شما چگونه است؟

در ابتدا از همسر و فرزندانم تشکر میکنم که سخاوتمندانه زمان کم حضور من در خانه را تحمل می کنند تا من بتوانم به عکاسی و فیلمسازی بپردازم، البته آنها نیز به این حرفه علاقه‌مند هستند، یک فیلم هم خانوادگی با کمک همدیگر کار کردیم به نام عطش که بزرگترین جایزه فیلم موبایلی را کسب کرد و ۱۰ هزار یورو کمک هزینه برای ساخت فیلم بعدی از رهاورد این فیلم تامین شد و ۷۰۰ یورو هم برای نمایش ۲ سال در سینماهای فرانسه تامین شد. زیبا بازماندگان قشمی همسرم بازیگر فیلم بود و فاطمه دختر بزرگم عکاس پشت صحنه و فریناز دختر کوچکم دستیارم بود.

ارسال پاسخ

لطفا نظرتان را وارد کنید!
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید