ایرانی بودن تنها گناه مسافرانی بود که بندرعباس را در روز 12 تیر به مقصد دبی ترک کردند، گناهی که از نظر ویلیام راجرز و مسئولانش آن اندازه بزرگ بود که همه قوانین هوایی این کُره خاکی را زیر پا گذارند.
حکمرانان و فرماندهانی که خود خواسته چَشم بر بی گناهی کودکان می بندند و دستور حمله و شلیک می دهند انسان مسلمان را به یاد فرعون می اندازه که برای جلوگیری از تولد حضرت موسی (ع) نوزادان را می کُشت.
گاهی با خود می اندیشم دوران کشتن نوزادان برای جلوگیری از سرنگونی کاخ های ظلم و جور که در قرآن به نمونه هایی از آن اشاره شده ، گذشته است ولی زمانیکه اخبار از کشته شدن کودکان سوری، عراقی، یمنی خبر می دهد و هنگامیکه به شهادتگاه شهدای ایرباس می روم بر جهل خویش واقف می شوم.
این ها نشان می دهد انسانِ قدرت طلبِ طماع و بدون اعتقاد همچنان برای رسیدن به اهداف خود خوی درندگی را کنار نگذاشته و با هدف وسیله را توجیه می کند.
66 کودک زیر 13 سال سرزمین من هم قربانی این قدرت طلبی و منفعت طلبی انسان مُدرن و صنعت زده ای شده اند که احساسات و عواطف انسانی را در پشت در های شیشه ای رادارهای ناووینسنس جا گذارده بود.
12 تیر هر سال افسوس خوشبختی از دست رفته زنان و مادران بر دِلم می نشیند و گَرد خاطرات دختر بچه ای که به سِان عروسکی زیبا و سفید با صورت بر آب های اندوه زده خلیج فارس قرار گرفته؛ فضای اتاقِ کوچک و نازکِ اندیشه ام هوا را غبار آلود می کند.
شیون های مادران ، دختران، پدران و پسران و خانواده های شهداء تبدیل به موسیقی هرساله سالن اُپرایم شده که ناقوس مرگ عزیزان از دست رفته را برایم تداعی می کند و این سوال را در ذهنم شکل می دهد؛ مگر می شود انسان به چنان درجه ای از پَستی برسد که به کودکی شیرین جام شوکران بنوشاند؟
سرزمین من در این روز چنان از اندوه پُر می شود که مروارید های پنهان آسمان چشم خود را همچون قطره های بارانی بی پایان بر دل خلیج فارس می بارد.
خاطره از دست دادن 298 مسافر که به جرم برخواستن هواپیما از ایران مورد بی رحمانه ترین حمله های طول تاریخ پرواز قرار گرفت بودند و اوج مظلومیت شان داغ دِل ها را تازه و بغض گلو را در خاطره های خانواده ها و سرزمینم ماندگار کرده است.
هموطنان، کودکان و ساکنان سرزمین من در زمانه ای که حتی مدعیان حقوق بَشر برای گُربه حق حیات قایل هستند توسط مدعی ترین مدعی حقوق بیشر از حق زیست محروم شدند.
ناو امریکایی وینسنس به فرماندهی ویلیام راجرز حَرمله وار لبخند 66 کودک سرزمین مرا خُشکاند و به ازای این کار مدال افتخار را نصیب فرمانده اش ساخت.
اگر ایرانی بودن از منطق حاکمان امریکایی جرم بوده یا است بگویند گُناه 46 تبعه خارجی پرواز 655 چه بود که اینچنین بر گلویشان تیر مَرگ افکند؟
هنوز صدای گریه خانواده های شهدای 12 تیر 67 در سال های گذشته را در خاطر دارم، غم هایی که امریکا بر دل ها نشانده هرسال تازه می شوند و روح و جان آدمی را بی رحمانه و وحشتناک خراش می دهند.
بیایید دعا کنیم دیگر خانواده ای عزیزش را در مسافرت های هوایی از دست ندهد، دعا کنیم دیگر کوکی بدست حَرمله صفتان کشته نشود، دعا کنیم دیگر کسی به دلیل دشمنی انسان درنده خو مورد هدف گلوله های مرگ قرار نگیرد.

ارسال پاسخ

لطفا نظرتان را وارد کنید!
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید