بررسی تحلیلی بر شرایط جذب مخاطب در تئاتر هرمزگان
میراث جرون:اگر تئاتر را یک سیستم ارتباطی بدانیم که در آن فرستندگان (گروه اجرایی) پیامی (اثر نمایشی) را در معرض انتقال (اجرا) قرار میدهند و گیرندگان (مخاطب) این پیام را ادراک و دریافت میکند و احتمالاً در مقابل آن واکنش نشان میدهد، بنابراین اگر هر تئاتر به عنوان هنری ارتباطی مورد اهمیت قرار گیرد بخش مهمی از ارزش و اعتبار آن وابسته به حضور مخاطبان است.
میراث جرون:اگر تئاتر را یک سیستم ارتباطی بدانیم که در آن فرستندگان (گروه اجرایی) پیامی (اثر نمایشی) را در معرض انتقال (اجرا) قرار میدهند و گیرندگان (مخاطب) این پیام را ادراک و دریافت میکند و احتمالاً در مقابل آن واکنش نشان میدهد، بنابراین اگر هر تئاتر به عنوان هنری ارتباطی مورد اهمیت قرار گیرد بخش مهمی از ارزش و اعتبار آن وابسته به حضور مخاطبان است.
تئاتر اما تنها وسیلهای برای ارتباط معنایی با مخاطب نیست بلكه در درون خود تئاتر، محتوایی وجود دارد كه، مخصوصاً در این چند سال اخیر آمدهاند و واژه تفریح و سرگرمی را جایگزین آن كردهاند. اما مردم فقط برای سرگرمی به تئاتر نمیآیند، مردم میآیند تئاتر ببینند تا به نوعی، تأمل و تفكر كنند و در واقع تئاتر میتواند آزمایشگاه عمل افراد باشد.اگر تئاتر به عنوان یک هنر مورد توجه قرار گیرد، مسلماً نیازمند دریافتگرانی است که با آن درگیر شوند، ارتباط برقرار کنند و به پیام هنری پاسخ بدهند و اگر تئاتر یک محصول فرهنگی ـ هنری باشد، نیازمند خریداران یا مخاطبانی است که نسبت به وجود آن احساس نیاز داشته باشند و تئاتر به عنوان یک محصول فرهنگی در سبد اقتصادی خانواده آنها تعریف شده باشد.شاید کاملاً بدبینانه باشد، اما به سختی میتوان تعداد قابل توجهی از تماشاگران را در تئاتر هرمزگان سراغ گرفت که از خود هنرمندان تئاتر و دانشجویان و جمع عکاسان و خبرنگاران نباشند. در واقع تعداد تماشاگران عام که به تماشای تئاتر میآیند و احساس نیاز میکنند، آنقدر ناچیز و اندک است که به دشواری می توان آنها را در میان آمار تماشاگران ثابت تئاتر محسوب کرد. از حضور و استقبال استثناعات اجراها که به مدد رانت های دولتی برای اقشار خاصی در طول گذر زمان صورت می پذیرد، صرف نظر کرده و جزء داده های آماری محسوب نمی کنیم؛ چرا که بیشتر بعنوان یک موج جریان ساز در مقطعی گذرا، امکان بروز می یابند که نمی توان به عنوان بدنه ثابت مخاطب تئاتر هرمزگان در طول سال محسوبشان کرد.به عنوان مثال شما با دوستی كه خیلی نزدیك باشد میتوانید رابطه داشته باشید. اما وقتی كه میگوییم ارتباط، ارتباط ممكن است الآن به وجود بیاید دو ساعت دیگر قطع شود؛ مشكلی كه برای تئاتر هرمزگان داریم این است که در جامعه امروز هرمزگان، متأسفانه، تئاتر فقط ارتباط برقرار كرده است اما رابطه ایجاد نكرده است.بگذارید با مثالی از شهرستان بندرعباس بعنوان مرکز استان این مقوله را ارزیابی کنیم؛ در این شهر دو پایگاه اصلی و تقریباً استاندارد اجرای تئاتر وجود دارد: کتابخانه سید احمد خمینی (تماشاخانه آفتاب) و سالن آمفی تئاتر فرهنگسرای طوبی؛ اكثراً سه قشر مخاطب، از اجرای تئاتر در این دو مکان بیشتر پشتیبانی میكنند، یكی خودِ گروه های تئاتری و خانواده تئاتر استان كه بدون هیچگونه پیشداوری و تعصبی فقط به فكر اعتلای رشد تئاتر هستند؛ گروه دوم، نخبگان، روشنفكران و یا استادانی كه هم دغدغه ی تئاتر دارند و هم دوست دارند تئاتر ببینند. قشر سوم، جوانها هستند. یعنی كسانی كه دارند تئاتر را پر میكنند ولی آنها بیشتر میروند تا ارتباط میانپرده داشته باشند نه اینكه تئاتر ببینند. بزرگترین مشكل تئاتر در حال حاضر، مشكل فرهنگی آن است. فرهنگی كه جوانها فكر میكنند اگر بیایند در سالنهای تئاتر اجتماع كنند به نوعی، روشنفكر قلمداد میشوند. یا اینکه میل در کنار هم بودنشان تا حدودی اغناع می شود.کتابخانه سید احمد خمینی و فرهنگسرای طوبی، روزانه پُر از دختر و پسر است و این بحث ارتباطیاش آن است كه همه را به آنجا میكشاند تا همدیگر را ببینند و نه تئاتر را. یعنی تئاتر، عاملی برای برقراری ارتباط دو سه نفر میشود.متاسفانه فرایند نیازمندسازی و نهادینه کردن نیازهای فرهنگی و اجتماعی، هیچگاه در مورد تئاتر رخ نداد. در واقع میانگین سن همه علاقهمندان تئاتر و نقطه آغازین علاقهمندی در سن جوانی است و عموماً به صورت اتفاقی یا خیلی سخت و دشوار صورت میپذیرد. همین دلیل هم باعث شده که میزان علاقهمندی به تئاتر در میان عموم مردم هرمزگان به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کند.طبیعتاً افراد در جامعه هرمزگانی از سنین کم و از دوران دانشآموزی و حتی پیش از آن هیچ پیشزمینه و شناخت روشنی از تئاتر ندارند. حتی نگاهی واقع بینانه میتواند این باشد که تقریباً تعداد زیادی از اهالی هرمزگان به جز عدهای اندک تا پایان عمر هیچگاه شانس آشنا شدن با تئاتر و شناخت آن را پیدا نمیکنند و تئاتر در زندگی اغلب این افراد تنها ذهنیتی دور و متفاوت با آنچه به واقع در یک سالن تئاتر اتفاق میافتد، است.بخش مهمی از سهم به حاشیه رانده شدن تئاتر در هرمزگان را بدون شک میتوان متوجه بیعلاقهگی جامعه نسبت به این رسانه فرهنگی و هنری دانست. اکنون سالهاست که تئاتر هیچ جایگاهی در مدارس و آموزش و پرورش و حتی هنرستان های استان ندارد و همان کورسوی دیرینه تئاتر دانشآموزی هم که چندین سال پیش وجود داشت، حالا مسیر دیگری را پیش گرفته است. از طرف دیگر نهادهای دولتی و غیر دولتی هیچ اشتیاق، علاقه و حتی هیچ شناختی نسبت به تئاتر و کارگردانی آن ندارند و نمیتوان انتظار داشت که نقشی در تربیت و علاقهمندسازی مخاطبان برای امروز و آینده تئاتر داشته باشند. دانشگاه تازه تأسیس علمی کاربردی فرهنگ و هنر خلیج فارس هم حتی با وجود ارائه رشته بازیگری کمک چندانی به تزریق فرهنگ تئاتر در جامعه نکرد و تنها در همان خانواده سابق تئاتر محدود و خلاصه شد.
دانشجویی كه حداقل روزی یك فیلم نبیند و یا به سایت ماهواره وصل نباشد اصلاً نمیتواند دانشجو باشد. مشكل ما از آنجایی شروع میشود كه چنین ضرورتی حتی در سطح کلان کشوری اش به لحاظ بودجه و حمایت هنری بی بهره مانده، تا چه برسد به سیستم نگاه مدیریتی استانی همانند هرمزگان که تمام نگاهها در صنعت و اقتصاد خلاصه شده است. انگار جایگاهی برای هنر اینجا کسی قائل نیست. ضرورت فرهنگ و ارزشهای هنری مستقیماً به مسئولان برمیگردد ؛ مشكلی كه در استان داریم این است كه ۹۰ درصد جوانها كه چندین سال است از فعالین تئاتر و دارای گروههای ثابت این استان اند دچار مشکلات شدید شغلی و مسائل مادّی اند.
نکته دیگر اینکه تئاتر هنر تفکر برانگیز و تأثیرگذاری است و برای بهرهبرداری از این ویژگیها نیازمند مخاطبی متفکر و تأثیر پذیر است. اما تلویزیون و شبکه های مجازی اینترنتی تماشاگر را به شدت از این مسیر به سمت سطحی نگری و ساده پذیری عادت دادهاند. تماشاگران عام امروز آنقدر تئاتر ندیدهاند و آنقدر به سطحیپردازیهای تلویزیونی و کانال های مجازی اینترنتی عادت کردهاند که حوصله بسیاری از تئاترهای جدی و تفکر برانگیز را ندارند.
سوال این است که تئاتر هنری و حرفهای با تمام تلاشهایی که تا به حال برای جلب مخاطبان بیشتر انجام داده، چرا همچنان از کمبود تماشاگر رنج میبرد؟ چرا هنرمندان حرفهای تئاتر و شیوههای مختلف نمایشی مثل کمدی و آثار عامهپسند نتوانستهاند، مخاطبان بیشتری داشته باشند؟
مشکل بعدی محافظه کاری مخاطب آگاه با اصول و قواعد تئاتر است. مثلاً فردی که هم تجربه سالیانه تئاتر را دارد و هم دارد تئاتر میخواند، صرفاً میآید كه ببیند و اظهارنظر هم نمیكند و به منفعلتر از خودش میگوید امروز وقت داری با هم تئاتر برویم. به صرف آنكه آن تئاتر را میبیند، با این حساب که بعدها از اجرای خودش استقبال شود؛ ولی وقتی قرار است بگوید كه خوب بود یا بد بود میگوید كه من وقت ندارم. حتی در اظهارنظر هم با شما دچار مسئله میشود یعنی نمیخواهد زیاد بجنگد یا به نوعی نمیخواهد شما را درگیر كند.
راه حلی که دولت نیز برای ساماندهی گروههای تئاتری بدون تأمین زیر ساخت ها در نظر گرفت، علم کردن جریان تئاتر خصوصی بود. به شکل خیلی ساده ساختار اداره تئاترهای خصوصی در هرمزگان بدین صورت انجام پذیرفت: سرپرست به عنوان همه کاره گروه، مکانی را برای اجرای نمایش در نظر گرفت یا با واسطه نامه نگاری اداری با خواهش و منت در گوشه ای از یکی از سالن های دولتی یا مدارس مستقر شد. سپس گروه نمایشی را گردهم آورده و با تک تک افراد گروه وعده قراردادهای یک ساله یا چند ماهه بست و در واقع آنها را به استخدام مدتدار گروه در آورد و درآمد ماهیانه را در قبال فعالیت هنری برایشان در نظر گرفت.
اما آیا میتوان این شیوه اداره گروه برای تئاتر خصوصی را به عنوان الگویی در انطباق با سیستم اداره تئاترهای دولتی قرار داد؟ سالهاست که هنرمندان تئاتر حرفهای مشکلات امنیت شغلی،استمرار فعالیت و کار، درآمد معین، بیمه و… را به عنوان مهمترین مشکلاتشان مطرح میکنند و روی کاغذ اینطور به نظر میرسد که دولت سعی دارد سیستم اداره تئاتر خصوصی را به عنوان یک الگو برای هنرمندان حرفهای تئاتر را در رسیدن به خواستههایشان بقبولاند.
اما یک واقعیت مهم دیگر هم وجود دارد و این که آیا میتوان یک گروه حرفهای تئاتر را برای دستیابی به درآمد گیشه و رسیدن به استقلال به حرکت در مسیر تئاتر عامهپسند تشویق کرد؟ و تازه در خوشبینانهترین و بهترین شرایط آیا درآمد یک نمایش پرمخاطب کفاف مخارج یک اجرای حرفهای را میدهد؟ این وسط تکلیف دولت در قبال تکثر اندیشه به کمک فعالان هنری چه می شود؟
پاسخ میتواند منفی باشد. مقایسه هنرمندان تئاترهای حرفهای و عامهپسند از نظر نوع کار تئاتری دقیقاً میتواند شبیه به مقایسه دکور و صحنه این دو نوع نمایش با یکدیگر باشد. آیا میتوان سادهترین و دمدستیترین ابزارهایی را که بلافاصله بعد از اتمام فیلم به صحنه تئاترهای عامهپسند وارد میشوند را در یک تئاتر حرفهای هم مورد استفاده قرار داد؟ آیا میتوان تئاتر و هنرمندان با سابقه و حرفهای آن را به حال خود رها کرد و با جامعهای که به تئاتر عادت ندارند و هیچگاه احساس نیازی هم نسبت به آن ندارند، تنها گذاشت و توقع داشت که بتوانند کار کنند؟
بعنوان نکته پایان تئاتر قرار نیست لزوماً به ما آموزش بدهد چون بر مبنای تعاریف بسیاری از بزرگان تئاتر، باید یكی از خصوصیات تئاتر این باشد كه سرگرمیساز باشد. اما اگر بگوییم تئاتری باشد و پیامی نداشته باشد دیگر ارتباط نیست و همان رابطه میشود. مثل این است كه به شخصی بگویند كه شما بیا و یك میلیون بگیر و برای من كار كن و این كار را هم انجام بده، اما هیچ هدف و نتیجه ای برای پایان کار مشخص نشده باشد.
تئاتر اگر ذاتاً تئاتر باشد باز هم دارای پیام است ولی اگر بگویید نه من صرفاً میروم و نمایشی را میبینم این به معنای درون شما برمیگردد كه شما خودتان اهل معنا هستید و تمام افرادی كه با هنرهای نمایشی سر و كار دارند اهل معنایند. یعنی میگویند من با این بینش فرضی میروم و اثری را میبینم كه بتوانم از طریق این اثر، با جامعه ارتباط برقرار بكنم پس این اثر خودش این ارتباط را داشته است و این فقط منوط به آن پیام است.
درپایان اینکه خود تولید کنندگان تئاتر در هرمزگان وقتش است این پرسش را مطرح کنند که از تولید تئاتر چه می خواهند؟ دغدغه شهرت، انتقال پیام، دغدغه اندیشه یا درآمدزایی و اقتصاد. شاید پاسخ به این سوال ریشه بسیاری از دغدغه های چالش استقبال یا عدم استقبال مخاطب یا تماشاگر را حل کند.
علیرضا داوری
کارشناس هنرهای نمایشی-استاد دانشگاه