نمی توانست مظلومیت حرم و کودکان سوری را تحمل کند / نسبت به بیت المال بسیار حساس بود

متن کامل مصاحبه:
اعظم سادات هراتی
به گزارش خبرنگار مرکز محتوای مطبوعات(متمم)، مدافع حرم حضرت زینب(س) شهید قدیر سرلک، 13 آبان سال گذشته در حالی که برای انجام مأموریت مستشاری و مبارزه با تروریست های تکفیری به سوریه رفته بود، در اثر اصابت موشک گروه تروریستی داعش در حومه شهر حلب به فیض شهادت نائل آمد.
خبرنگار مرکز محتوای مطبوعات گفتگویی با مریم سرلک همسر شهید والامقام قدیر سرلک داشته است که در ادامه آن را می‌خوانید:
*از خصوصیات همسرتان بگویید، چه اخلاقیات بارز و شاخصی در شهیدتان وجود داشت؟
قدیر علی‌رغم چهره‌ جدی‌اش به شوخ طبعی و گشاده رویی معروف بود. اخلاص در عمل نیز از خصوصیات بارز ایشان بود و برای همگان روشن بود که کار و فعالیت ایشان برای رضای خدواند است. همسرم همیشه از صبح زود به سرکار می رفت و تا دیروقت نیز به خانه باز نمی‌گشت، به طوری که من پس از ساعت 12شب منتظر بازگشتش به خانه می شدم، البته ایشان در کنار کار در سپاه، یک شرکت مهندسی هم داشتند که فقط اسم شرکت به نام همسرم بود و خیلی کم فرصت می کرد تا در شرکت فعالیتی داشته باشد. قدیر می گفت اگر وقتی را که در سپاه صرف می کند را صرف کار در شرکت کند، ثروت زیادی را به دست می آورد اما اعتقاد او این بود که با کار در سپاه ثروت معنوی بزرگی را بدست آورده است.
قدیر حساسیت بسیاری در استفاده از اموال بیت المال داشت و این نیز از جمله خصوصیات ایشان بود که تمام خانواده از آن با خبر بودند، ایشان حتی از خودرویی که سپاه در اختیارش قرار داده بود برای مسیرهای کوتاه هم استفاده شخصی نمی کرد و می گفت من در آخرت نمی توانم پاسخگوی حضرت زهرا(س) باشم.
ایشان احترام و ارزش بسیار زیادی را برای پدر و مادرشان قائل بودند و خیلی هم روی این موضوع حساس بودند. در مأموریت هایی که به سوریه داشتند، حتی المقدور پدر و مادرشان را خبردار نمی کردند تا خاطرشان نگران و ناراحت نشود.
*حضور همسرتان در جبهه‌های نبرد با تکفیری‌ها چگونه آغاز شد؟
از سال 93 در خانه ما بحث جنگ در سوریه مطرح بود و من نیز مخالفتی با حضور قدیر در سوریه نداشتم چرا که ایشان در هنگام خواستگاری اعلام کردند که اولویتش در زندگی ابتدا کار است و من هم می دانستم که یک پاسدار برای تأمین امنیت کشورش شاید مدت ها دور از خانواده باشد و من در طول 6 سال زندگی مشترک با قدیر این موضوع را کاملا درک کردم.
*درباره آخرین سفر ایشان و اتفاقاتی که پیرامون آن افتاد بگویید.
آخرین سفری که ایشان به سوریه اعزام شدند ترس و وحشت زیادی را در من ایجاد کرد. قبل از اعزام به همسرم گفتم منزل جدیدمان هنوز مرتب نیست و ایشان در جواب گفتند بعد از این سفر اگر قسمتم شهادت نبود حتما کاستی های گذشته را جبران می کنم، من خیلی در زندگی مشترکمان برایت کم گذاشته ام که من در جواب گفتم همان ساعات کوتاهی هم که در کنار یکدیگر بودیم برایم ارزشمند اشت.
قدیر پیش از آخرین اعزامش به سوریه گفت که می خواهم آخرین سفرم رضایت همسرم را به همراه داشته باشد، من در جوابش گفتم اینگونه سخن گفتن شما قطعا عدم رضایت من را به دنبال دارد. ایشان گفت که فکر کن فردا قیامت است و در مقابل حضرت زهرا(س) باید پاسخ دهی که چرا اجازه ندادی همسرت برای دفاع از حریم فرزند ما و مبارزه با دشمنان اسلام برود، چه می توانی پاسخ حضرت را بدهی؟ قطعا وقتی اسم حضرت زهرا(س) به میان می‌آید من نمی توانستم جز سکوت و رضایت کار دیگری کنم و بدین ترتیب قدیر برای آخرین سفرش آماده شد.
*در طول این دو سال که شهید سرلک برای مبارزه با داعش به سوریه می‌رفتند هیچگونه مخالفت یا اعتراضی به این موضوع نداشتید؟
من هیچگاه مخالف حضور همسرم در سوریه نبودم چرا که اهمیت این کار را درک می کردم، زمانی هم که قدیر آن حرف ها را زد قلبا رضایت داشتم که بازهم به این سفر برود اما از حضرت زینب(س) خواستم این بارهم سربازش را در سلامتی کامل به من بازگرداند که همان مأموریت، سفر شهادت قدیر شد. ایشان در همان سفر مشخص بود که از دنیا دل کنده بود، هنگامی که برای بدرقه قرآن آوردم خیلی معمولی از زیر کلام الله مجید عبور کرد و خداحافظی ساده ای داشت طوری که حتی به سمت من نگاه هم نکرد، میدانم علت این نگاه نکردنش این بود که خداحافظی برایش ساده تر باشد.
من با حضرت زینب(س) معامله کردم، در روز عاشورا از ایشان خواستم تا هرچه خیر و صلاح است اتفاق بیفتد که نهایتا چندی بعد خبر شهادت قدیر را برایم آوردند. من پس از شهادت همسرم توسل خاصی به ائمه اطهار(س) پیدا کردم و کاملا درک می کنم که محبت این عزیزان خداوند، به من نیز محبت خاصی شده است. امروز تمام دل تنگی های خود را نزد حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) به امانت گذاشته ام و از ایشان خواسته ام در قیامت به حق شهیدم شفاعتم را کنند.
یک بار از قدیر پرسیدم که اگر ما در حادثه عاشورا حضور داشتیم در کدام جبهه قرار می گرفتیم؟ او در پاسخ گفت که فاصله حرف و عمل بسیار است تا چند سال پیش که قضایای سوریه و داعش به وجود آمد و یک روز به من گفت یادت می آید چندسال پیش چنین سوالی از من پرسیدی، امروز زمان عمل است و اینکه نشان دهیم در جبهه حسینی هستیم.
*همسرتان بر اساس چه اعتقادی تصمیم گرفت در نبرد علیه تفکیری‌ها حضور یابد؟
همسرم می گفت که اگر رزمندگان ایرانی در سوریه با داعش نجنگند ما باید در مرزهای کشورمان مقابل آن‌ها بایستیم و شاید هم آن‌قدر به ما نزدیک شوند که در چند کیلومتری تهران مجبور به نبرد با تکفیری ها شویم؛ هدف تروریست های تکفیری ایران است و ما هم اکنون دشمنانمان را در کیلومتر ها دورتر از خاک کشور، زمینگیر کرده ایم و این یک موفقیت است برای ما که مرزهای امنیتی خود را در یک کشور دیگر بنا کرده ایم و تصدیق این امر، سخنان حضرت آقا بود که گفتند اگر مدافعان حرم نبودند امروز باید در کرمانشاه و همدان با داعش می جنگیدیم.
قدیر همیشه می گفت نمی توانم بنشینم و ببینم داعش مردم مسلمان یک کشور را سلاخی می کند، نمی توانم بنشینم و نظاره گر کشتار زنان و کودکان بیگناه باشم.
*متأسفانه در مواردی شاهد برخوردهای زننده از سوی برخی افراد با مدافعان حرم و خانواده‌هایشان بوده‌ایم که ریشه در تبلیغات غربی دارند، آیا با شما نیز چنین برخوردهایی صورت گرفته است؟
شهدای مدافع حرم خیلی مظلوم هستند، متأسفانه هرازچندگاهی شاهد تهمت ها و حرف های نابخردانه ای در مورد این بزرگواران هستیم، مثل این جملات که مدافعان حرم برای پول و مادیات به سوریه و عراق می روند؛ من از این افراد می پرسم که آیا حاضرند در قبال دریافت میلیون ها تومان پول یک بند انگشت خود را از دست بدهند؟ عده ای دیگر نیز می گویند مدافعان حرم از سر بیکاری به سوریه می روند تا از این طریق مال و منالی بدست آورند. همسر من پیش از آن که برای مأموریت به سوریه اعزام شود همزمان فرمانده دو گردان امام حسین(ع) در تهران بود و به همین دلیل هم سپاه حاضر به اعزام ایشان نمی شد که نهایتا ایشان از طریق سردار شهید حاج حسین همدانی به سوریه اعزام می شوند، دیگر مدافعان حرم نیز قطعا دلایلی بسیار بالاتر از ارزش های مادی برای حضورشان در سوریه دارند.
فرض می کنیم که خانواده های شهدای مدافع حرم پولی دریافت می کنند که در واقع چنین نیست، چه خانواده ای حاضر است عزیزش را فدا کند تا در رفاه و ثروت زندگی کند؟ ثروت و رفاه بدون عزیز انسان اصلا چه فایده ای دارد؟ این‌ها تهمت هایی بود که ما را عذاب می داد و من از این افراد درخواست می کنم تا با حرف های اشتباه خود، داغ خانواده های شهدای مدافع حرم را بیشتر نکنند.
*نظر خانواده همسرتان یا خانواده خودتان نسبت به حضور ایشان در سوریه چه بود؟ آیا ایشان را سرزنش نمی کردند؟
پدر و مادر ایشان از مأموریت های سوریه قدیر بی خبر بودند، شاید اگر خبردار می شدند موجب ناراحتی و پریشانیشان می شد، مادر من هم که خبردار بود هنگامی که قدیر برای دومین بار قصد رفتن به سوریه را داشت به همسرم گفت که مگر شما یک بار به سوریه نرفته اید؟ قدیر در جواب گفت که “جنگ تحمیلی 8 سال طول کشید، اگر قرار بود چنین تفکری حاکم باشد که هر رزمنده با یک بار حضور در جبهه ها ادای دین کرده باشد که الان ما چنین امنیت و آسایشی را نداشتیم.”
*چه توصیه ای به نسل جوان کشور برای ادامه راه مدافعان حرم دارید؟
مردم ما نباید به این فکر کنند که سوریه کشور ما نیست و نباید در آن جنگید، اگر ناموسشان، آرامششان و کشورشان برایشان مهم است به این موضوع فکر کنند که امنیت اینها از کجا تأمین می شود و در نهایت از حمایت های رهبر انقلاب از شهدای مدافع حرم تشکر می کنم و بخصوص از این سخن گوهر بار ایشان که گفتند شهدای مدافع حرم اجر دو شهید را می برند، یک اینکه جهاد می کنند و دوم اینکه در غربت به شهادت می رسند.
در خاتمه فقط یک آرزو دارم و آن اینکه روزی برسد که در اردوهای راهیان نور در محل شهادت همسرم در سوریه حاضر شوم و هنگامی که راوی می گوید این مکان محل شهادت قدیر سرلک است را ببینم.

ارسال پاسخ

لطفا نظرتان را وارد کنید!
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید