فروغ مسلم زاده //آفتاب جنوب ۲۴

خانواده و امکان تحصیل دو امر مهمی هستند که کودکان و نوجوانان به آنها نیاز دارند. موقعیت و روابط خانوادگی، یکی از بزرگترین عوامل موثر در شکل گیری شخصیت کودک است که می تواند بر نحوه ی تعامل فرد با مردم و همچنین بر عملکرد ذهن او تأثیر بگذارد. از سوی دیگر، آموزش به عنوان یک گام کلیدی برای موفقیت فرد در آینده، ایفای نقش می کند. داشتن تحصیلات خوب نه تنها به معنای تقویت ذهن، بلکه به معنای کسب مهارت های پیشرفته هم هست.بررسی‌ ها نشان می ‌دهد که روابط و موقعیت خانوادگی تاثیر زیادی بر عملکرد تحصیلی دانش ‌آموزان دارد. مشکلات مختلفی در خانه به وجود می ‌آید که باعث می ‌شود دانش آموزان تمرکز خود یا گاهی امیدشان را به ادامه ی تحصیل از دست بدهند. مسائل شخصی چون خانواده های از هم گسیخته، سوء تفاهم ها، بی ثباتی مالی و بسیاری از مسائل خانوادگی دیگر، به افسردگی دانش آموزان منجر می شود و این ممکن است بعدها باعث پایین آمدن نمرات یا بدتر از آن، ترک تحصیل آنها شود.

مهم ترین مشکلات خانوادگی موثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان

مطالعات زیادی در مورد عوامل تعیین کننده و موثر بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان صورت گرفته است و نتایج این پژوهش‌ ها نشان می‌ دهد که سخت‌ کوشی، تحصیلات والدین، درآمد خانواده، ثبات و آرامش در محیط خانه و خود انگیختگی از مهم ترین عوامل موثر بر عملکرد تحصیلی دانش‌ آموزان هستند.

مشکلات خانوادگی اشکال و صورت های مختلفی دارند و هر کدام تاثیرات خاص خود را بر عملکرد تحصیلی و شخصیت فرزندانی می گذارند که در مواجهه با این مشکلات و در فضای خانواده های از هم گسیخته یا پر آسیب رشد می کنند.

مشکل غفلت والدین – فردی که خاطره ی اول را ذکر کرده است دچار بی توجهی شدید از سوی پدر و مادر بوده و حمایت لازم را برای زیست طبیعی دریافت نکرده است. تحصیل و تمرکز بر دروس برای چنین افرادی بسیار دشوار است و گاهی حتی مسئولیت های سنگینی که در چنین خانواده هایی بر دوش دانش آموزان قرار می‌ گیرد، باعث ترک تحصیل آنها می شود. همین موضوع در نهایت منجر به آن شده که به خاطر تجربه نکردن کودکی، فرد در بزرگسالی نیز با اختلالات روحی و روانی مواجه باشد.

معضل اعتیاد والدین – فرد دوم نیز که در یک خانواده ی درگیر معضل اعتیاد بزرگ شده است، در ایجاد ارتباط با هم کلاسی ها و هم مدرسه ای هایش دچار مشکل بوده است. دوست یابی، اعتماد به معلمان و مربیان مدرسه و داشتن فضایی امن و مناسب در خانه برای تحصیل بسیار کلیدی هستند، اما چنین دانش آموزی نه تنها از تمامی این موارد محروم است، بلکه در بزرگسالی نیز برای اعتماد به دیگران و شکل دهی به روابط خود همواره دچار مشکل خواهد بود.

مشکل کنترلگر بودن والدین- در مورد فرد سوم که تمام دوران کودکی و حتی بزرگسالی خود را در کنار والدینی کنترلگر گذرانده است، شرایط تحصیل با انگیزه های فردی و انتخاب هایی از روی علاقه غیرممکن بوده است. والدین کنترل کننده کسانی هستند که به اندازه ی کافی به فرزندان خود اعتماد ندارند و حتی در بزرگسالی فرزندان خود نیز همچنان در امور شخصی زندگی وی دخالت دارند. نتیجه‌ ی  رفتارهای بیمارگونه ی آنها، تربیت فرزندانی است که اغلب احساس ناتوانی می کنند و حتی در بزرگسالی نیز افراد وابسته ای هستند.

معضل آزارگر بودن والدین-  آزار می تواند کلامی، فیزیکی یا جنسی باشد. به عنوان مثال آزار کلامی – مانند انتقاد تحقیر آمیز مکرر – می تواند اثرات ماندگاری داشته باشد، به ویژه زمانی که از جانب کسانی باشد که مراقبت از کودک به آنها سپرده شده است. پیامدهای روانی و جسمی آزار فیزیکی و جنسی نیز بر هیچ کس پوشیده نیست و بارها درباره ی اثرات آنها در سرنوشت فرزندان صحبت شده است. دانش آموزانی که با انواع این آزارها روبرو هستند، می توانند به دلیل آسیب های جسمی و روحی و اختلالات روانی جدی، از تحصیل دور شده و عملکرد ضعیفی در مدرسه داشته باشند.

تغییرات منفی در ساختار پویای خانواده

مشکلات خانوادگی، مانند تغییرات عمده در خانواده، بی ثباتی مالی و حتی قلدری خواهر و برادر، می تواند تأثیر قابل توجهی بر فرزندان داشته باشد.

این مشکلات می تواند از جنبه های مختلف بر آنها از جمله در مدرسه، یا به طور خاص، بر عملکرد تحصیلی آنها تأثیر منفی بگذارد.

تغییرات در ساختار خانواده، مثلا طلاق یا اعتیاد؛ می‌تواند باعث شود بچه‌ ها احساس گناه کنند، مورد بی‌ توجهی یا مورد بی مهری قرار بگیرند و در نتیجه تمرکزشان را در مدرسه از دست بدهند.

درگیری های مالی و قلدری خواهر و برادر نیز می تواند بر احساسات کودک استرس وارد کند و باعث شود تمرکز او در مدرسه از بین برود.

برای والدین مهم است که ارتباط مناسبی با فرزندشان داشته باشند و به او محبت و حمایت مداوم بدهند. والدین در چنین شرایطی باید به جای نشخوار فکری در مورد مشکلات، تصدیق کنند که همه در تلاش هستند و سپس بر تامین نیازهای فرزندشان تمرکز کنند.

مسائل خانوادگی، این پتانسیل را دارتد که بر افرادی که مستقیما درگیر هستند و همچنین بستگان دورتر تأثیر منفی بگذارند. به این ترتیب، بچه‌ها قربانیان معمول در این مشکلات هستند چرا که اغلب، ابزار یا ظرفیت ذهنی لازم برای مدیریت صحیح استرس را ندارند.مشکلات خانوادگی به ویژه طلاق، می تواند برای بچه ها طاقت فرسا باشد زیرا ممکن است احساس کنند که نیاز به اصلاح رابطه والدین خود دارند و این می تواند به اولویت جدید آنها تبدیل شود. آنها تعادل مدرسه و زندگی در خانه را از دست می دهند و زندگی در خانه می تواند اهمیت بیشتری پیدا کند. فشارهای طلاق (انتخاب یکی از طرفین، گوش دادن به دعواها و نظرات منفی هر والد در مورد دیگری) می تواند مشکلات روانی برای بچه ها ایجاد کند. اضطراب، افسردگی، نقایص گفتاری و استرس همگی از اتفاقات رایج در طلاق هستند. این علائم حواس کودکان را از مدرسه منحرف می کند و تمرکز بر روی کار مدرسه را دشوارتر می سازد.

باید گفت برای کمک به این دانش آموزان باید به آنها عشق بورزید وحمایت از کودکان را نشان دهید، برای بودن با آنها وقت بگذارید، تماس فیزیکی داشته باشید، از آن ها به خاطر درک شرایط و کمک برای عبور از آن قدردانی کنید، کارهای هیجان انگیز انجام دهید و در افزایش اعتماد به نفس کودک در گرفتن ارتباط با دیگران کمک کنید.

 

ارسال پاسخ

لطفا نظرتان را وارد کنید!
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید